زندگی

تعريف زندگي أشكال متفاوت دارد، اما من اين را ميپزيرم كه مكانيزم اساسي زندگي عبارت است از درد و رنج، عشق و عاطفه، شادمانی و مسووليت.
 بنابراین هرلحظه ي از زندگي ارزش بخصوص و معني منحصر به عصر و زمان خودش را دارد.

پس بايد معني زندگي را در عشق، در رنج، در شادمانی و در مسووليت جستجو كرد.
وقتي رنج معني يافت، معنی چون گذشت و فداكاري ديگر آزازدهنده نيست چونكه چرای زندگي آشكار خواهد شد.

چنانچه گفته اند: كسي كه چرای زندگي را يافته باشد باهرگونه اي خواهد ساخت.

ميدانيد كه اگر رنج را شجاعانه بپزيريم تا واپسين دم زندگي معني خواهد داشت!

پس ميتوان گفت كه:

زندگي امر مشروط نيست زيرا معني زندگي ميتواند معني بالقوه در درد و رنج را نيز دربر گيرد.

اگرزندگي سراسر رنج بردن باشد در آنصورت ناگريز معني براي زنده ماندن درنج بردن يافت.

چون رنج بخش غير قابل ريشه كن شدن زندگيست، گرچند که به شكل سرنوشت و یا مرگ باشد.

رنج هيچگاهي درزندگي حد‌ معين و مشخص نداشته و نخواهدداشت.
 اما مسيري زندگي!

انتخاب مسير زندگي وابستگي و متکی با درک، فهم و حكم دارد!

پس بايد رنج هاي زندگي را كه بخاطرفداكاري و گشودن راه روشن براي راه گم كردگان، ره گم کردگان که درمسير تاريك روزگار ره مي پيمايد را مسؤلانه بپزيريم و به اين مسوليت والا عشق بورزيم.

Persian, English, Turkish

Inside each of us is the sun that we must search for this precious gem within ourselves and find both our true selves and the shine within us.

Her birimizin içinde değerli bir mücevheri aramamız gereken güneş vardır.  Hem gerçek benliğimizi hem de içimizdeki güneşi bulm...